رمان معشوقه جذاب من پارت ۱

Rena_furtive · 18:28 1401/09/21

بزنین ادامه

 

از زبان ...

الکس چطور تونست بهم خیانت کنهههههههه.....تو حال خودم نبودم ماشینو کنار اتوبان پارک کردم و پیاده شدم اینجا نباید پارک میکردم پارک ممنوعه ولی اگه نمیکردم ممکن بود جلوتر بزنم به یکی باید اول اروم میشدم

فلش بک (میدونم زوده🗿)

قرار بود امشب تو دفتر بمونم ولی یه پروژه فوری پیش اومد کلی عذرخواهی کردن ولی گفتم عیبی نداره و برگشتم خونه ریموت رو زدم و با یه نیش گاز وارد پارکینگ شدم بعد از اینکه ماشینو قفل کردم رفتم بالا آپارتمان من ۴ طبقه س که همشو دادم اجازه بجز یه واحد تو طبقه چهارم که خودمو الکس توش زندگی میکنیم کنارمون یه پسر بچه و مامانش زندگی میکنن پایین تر هم یه پیمرد تنها، یه زن مجرد،یه دختر تینیجر هستن و چند نفر دیگه...
کلید انداختم و وارد شدم با صدای یکم بلند گفتم

+ الکس عزیزم من اومدم

جوابی نشنیدم گفتم شاید خوابیده باشه پس آروم کتمو آویزون کردم کیفمو گذاشتم کنار چون لباسی روی زمین توی راهرو قدم برداشتم و به سمت اتاقش رفتم و دستگیره رو به سمت پایین کشیدم...
نمیدونستم اینی که روبرومه چیه....
الکس داشت عکسای خودشو با یه مردی نگاه میکرد تو اون عکسا بغلش کرده بود و لبخند زده بودن .....خشکم زده بود وقتی منو دید عکسارو انداخت اونور و داشت میومد سمتم که در اتاقشو محکم بستم کلیدش پیش خودم بود در اتاقشو قفل کردم کتمو پوشیدم یه چمدون آبی در آوردم و هول هولکی عمده ای از وسایلمو توش جا دادم و از خونه زدم بیرون....

پایان فلش بک

یکم نفش عمیق کشیدم...نگاهم به اون چمدون افتاد و بعد به صندلی راننده...دوباره سوار شدم و به سمت هتل راه افتادم یه اتاق گرفتم چمدونمو گذاشتم توش و بازش کردم تا لباسامو عوض کنم یه شلوار طوسی یه لباس سفید و یه کت طوسی برداشتم و برگشتم سوار ماشین شدم.میخواستم برم بار حداقل تا صبح به الکس فکر نمیکنم.رسیدم ماشینو پارک کردم و رفتم داخل چقد شلوغه ولی اینا واسم اهمیتی نداشت مگه چقدر قراره اینجا بمونم فقط یکم میمونم و میرم هتل
دو ساعت بعد....
نمیدونم چقدروقته اینجام ولی خب مطمئنم بیشتر از یک ساعت شده😅
داشتم کسایی که میرقصیدنو نگاه میکردم...
یه دختر با موهای سرمه ای با یه پسر مو طلایی(آره مری و آدری رو میگه🗿) یه دختر موطلایی با یه پسری ک موهاش قهوه ای بود ولی بالاش طلایی(مث فرشاد سایلنت🗿داره کلویی و کیم رو میگه)یه چندتا شیپ دیگه هم بودن...اووو اون دختره کیه تنهایی نشسته اونجا؟بلند شدم و به سمتش رفتم دستمو گرفتم سمتش

+ افتخار میدین؟

سرشو گرفت بالا و بهم نگاه کرد.چشمای شکلاتی رنگی داشت که آدمو مجبور میکرد نگاهشون کنه.آروم و مردد دستشو گذاشت تو دستم بلندش کردم و باهاش رقصیدم...فهمیدم اسمش آلیا عه و اونم مثل من خیانت دیده بعدش هم یکم نوشیدنی مهمونش کردم

.....

صبح وقتی بیدار شدم آلیا کنارم خوابیده بود و....هیچکدوممون لباس....
یعنی دیشب....او او
الان که دقت میکنم خیلی خیلی خوشگله خوشگلتر از دیشب...دارم چی میگمممم
بی وقته پاشدم و شمارمو همراه با یه یادداشت گذاشتم و از اونجا زدم بیرون و رفتم هتل 
لباسامو عوض کردم یه کت و شلوار مشکی مات برداشتم  با بلوز سفید پوشیدم و رفتم شرکت 
اوفففففف
امروز باید به پروژه هه رسیدگی میکردم

(دوساعت بعد )

هنو کلم تو پروژه بود و داشتم انجامش میدادم که یهو صدای در اومد 
چون نمیدونستم کیه گفتم بفرمایید 
وقتی اومد تو 
الکس بود ........
عصبانی رومو یه طرف دیگه کردم و گفتم 
گمشو بیرون 
_عزیزم من .....م..ن میتونم توضیح بدم (بله بله حتما بیا تنفس دهان ....الله و اکبررررررر🐦)

عزیزم؟ 
تو همون روز ک بهم خیانت کردی دیگه تموم شد 
الانم کارای طلاق و دارم آماده میکنم

_عزیزم.........

گمشو بیرونننننننننننن