معشوقه جذاب من پارت ۳

Rena_furtive · 09:05 1401/09/28

گایز قبلش باید بگم ک ویو ها و لایکا خیلی کمه اگه بتونید لینک وبلاگمو برای دوستاتون بفرستید که اونا هم رمانمو بخونن با فاصله کمتری پارت میدم و لطفا توی کامنتا بهم بگید که چجوری میتونم رمانو بهتر کنم :)

برین ادامه مطلب 

معشوقه جذاب من 💄


Part 3❄️


ولی من آدرینو نمیشناسم...آدرینم منو نمیشناسه چجوری انقدر زود داره منو میبره خونشون اون حتی نمیدونه من راست میگم یا دروغ....ولی میرم.یعنی میشه گفت راه دیگه ای ندارم....یکم باهم دیگه حرف زدیم تا بیشتر باهم آشنا بشیم فهمیدم ۲۶ سالشه و قرار بوده با یکی از اعضای خانوادش ازدواج کنه ولی چون قبول نکرده پدر و مادرش حسابی عصبانی شدنو گفتن تو مایه ننگ ما هستی و مثل از بیرونش کردن ولی خب اون زرنگ بوده و قبل از اینکه باباش از ارث محرومش کنه به مقدار یه سرمایه گذاری پول برداشته یه خونه اجازه کرده و با هر سختی که بوده تونسته روی پای خودش وایسه و کم کم یه زندگی جدید بدون کمک کسی واسه خودش راه بندازه ظاهرا یه شرکت داره که طراح میخوان منم که عاشق طراحیم  قرار شده که برم اونجا استخدامم کنن و واسشون طرحای مختلف بکشم که خیلیم خوبه حقوق هم بهم میدن اگه یکم پول جمع کنم میتونم یه خونه بخرم و مثل آدرین روی پاهای خودم بایستم بدمم نمیاد که یه همچین کاری کنم فکر کنم خوب بشه...یکم همونجا نشستیم و گپ زدیم بعدش باهم اومدیم بیرون و از اونجایی که آدرین راننده داشت و الان بدون ماشین بود با ماشینم رفتیم خونه آدرین درحال رانندگی بودمو خیلی حواسم به آدرین نبود ولی میتونستم حس کنم که داره زیرچشمی منو نگاه میکنه ولی سعی کردم بیخیالش شم ولی یکی دو دقیقه بعد آروم دستشو گذاشت روی دستم که روی دنده بود حس میکردم قلبم داره داغ میشه یه نفس عمیق کشیدم و سرعتمو زیادتر کردم وقتی خواستم دنده رو عوض کنم دستش از روی دستم افتاد خیلی آروم یک آخیش گفتم و ادامه دادم رسیدیم اونجا ریموت زد ماشینو وارد پاکینگ کردم و دنبال یه جای خالی گشتم و خوشبختانه پیدا کردم یاااا این خونس یا قصر پادشاهی رفتیم داخلش تمش مشکی بود دو ردیف پله داشت که میرفت به طبقه بالا که اتاقا بودن و حمام دستشویی آشپزخونه یه گوشه ی خونه بود و تمام قسمتی که وارد میشدیم پذیرایی بود